مردِ حق باش و ز نورِ معرفت سرشار باشدوستی با اهلِ دل کن محرمِ اسرار باشخوابِ غفلت تا به کی، دنیا مکان زیست نیستدیده دل باز کن وارسته و هوشیار باشلحظهای بنما تفکر، حاصلِ عمرت چه بودپاکدین و نیکگفتار و نکوکردار باشحسرت و افسوس بیحاصل ندارد بهرهایشادمان زی فارغ از رنج و غم و آزار باشگورِ تاریک است آخر منزل این کالبدنیکرای و خوشکلام و رند و با پندار باشزندگی خواب و خیال و پرده و دود و دمی استدور از اوهامِ این دنیای پُر ادبار باشروشنیبخشِ دلِ روحانیان عشقِ خداستعاشقِ دلدار مهرخسار و خوشرفتار باشمیخورد سنگِ اجل بر شیشه این عمرِ ماتا که هستی زنده از علم و عمل، سرشار باشصابرا عمرت به پایان میرسد آسوده زیشعر تو باقی بماند شاد و خوشگفتار باشبرچسبها: کاروان شعر, غزل شماره ۳۳۵ صابر كرماني...
ما را در سایت صابر كرماني دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saberkermania بازدید : 5 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 20:04